به کارت توی دستم خیره شدم.زنانگی زن ها یک وقت هایی مثل یک بیماری مهلک عود می کند.انقدر قوی و عذاب آور می شود که از تمام دنیا آرزوی یک آغوش را داری.حتی اگر همه ی آغوش های دنیا را بالا بیاوری و از عطر تنشان هق بزنی.حتی اگر یک نفرشان کاری کرده باشد که تو غم را به تمامشان ترجیح بدهی . حتی ... زنانگیم امشب عود کرده.امشب هوس آغوشی حلال دارم.آغوشی که مرا به سینه بکشد، که عطر تنش رابا تمام وجود ببلعم و در تب وتاب آغوشش تا جان در بدن دارم فریاد بزنم، هق بزنم، این زندگی لعنتی را فراموش کنم تا آرام شوم.شهاب امشب به من می گفت چشمانم... که حالت چشمانم با نامم همخوانی ندارد.شهاب دیده بود؟خشم لانه کرده در این چشم ها، درد وبی کسی ام را دیده بود؟شهاب قلب تهی من را از چشم هایم دیده بود؟زنانگی خیلی سخت است.مخصوصا وقتی کسی نباشد که شانه های خمیده ات را راست کند. زنانگی وقتی که هورمون های به هم ریخته ات تو را بدخلق و پر از حسرت می کنند،وقتی که تک تک اشتباهات گذشته ات را به رخت می کشند،وقتی هی به خودت لقب های جور واجور می دهی خیلی سخت است.وقتی هوا سرد و گرم می شود، وقتی... زنانگی یک وقت هایی خیلی سخت است.
(Makhmal_66رمان خاطرات برهنه )